آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاستمقالات علمی-تحقیقی

افغانستان و شکست امپراتوری‌ها؛ هویت سازی جعلی(۳۵)

در تفسیر جدید دولت کارمل، سوسیالیزم سیمای مدرن اسلام بود. چنین گرایشی چند دهه پیش در ایران نیز طرفدارانی داشت. ابوذر را اولین سوسیالیست خداپرست می‌خواندند

سید عطاءالله مهاجرانی
وجه دیگر و یا رویکرد با اهمیتی که در ساخت هویت جعلی سوسیالیستی برای مردمان افغانستان پیش بینی شده بود، ویران سازی مبانی باورهای دینی، ارزش‌های اخلاقی اسلامی، فرهنگ و سنت‌های دینی بود که در واقع انسجام ملت افغانستان را به رغم گوناگونی و ترکیب رنگین کمانی اقوام و مذاهب و زبان‌ها شکل می‌داد. از زوایای مخلف و متعددی این ویران‌گری صورت می‌گرفت. تغییر یا حذف دروس دانشگاهی که موضوع و یا جهت گیری اسلامی داشت، یکی از نمونه‌هایی بود که اشاره کردم. نمونه دوم، نوجوانان و جوانانی که به شوروی و یا کشورهای بلوک شرق اعزام می‌شدند، با برنامه و طرح مشخص در شرایطی قرار می‌گرفتند که نمی‌توانستند وظایف و یا مراسم مذهبی خود، مانند برگزاری نماز، یا روزه را انجام دهند. برعکس در خانواده‌هایی که جوانان افغانستانی پانسیون می‌شدند و یا در خوابگاه‌های مراکز آموزشی، نوشیدن شراب و یا استفاده از گوشت خوک معمول بود. جوانان را به نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک تشویق می‌کردند، تا تابوهای مذهبی و به تعبیر آن‌ها خرافه‌ها در ذهنشان شکسته و زدوده شود.
باور های دینی، ارتجاعی، عقب مانده، نشانه بی‌خردی و بلاهت تلقی می‌شد. برعکس باورهای سوسیالیستی و ضد دینی نشانه علمی بودن، خردگرا بودن و پیشرفت به شمار می‌رفت.
در واقع، این رویکرد نشانه تهاجم دیگر شوروی به روح ملت افغانستان بود. چنان که در بررسی به این نکته به روشنی اشاره شده است:
«شوروی فقط سرزمین افغانستان را اشغال نکرد، بلکه می‌خواست روح و روان و سنت‌ها و اخلاق و آداب و فرهنگ و سبک زندگی مردم افغانستان را اشغال کند. تا همه چیز رنگ شوروی پیدا کند. آنان در حقیقت نهاد سازی‌هایی که کاپی شوروی بود، سازمان جوانان دموکراتیک، سازمان زنان دموکراتیک، سازمان نویسندگان دمواتیک، سازمان کارگران دموکراتیک، سازمان کشاورزان دموکراتیک…. برای تعمیم فرهنگ شوروی در بین افغان‌ها بود تا بر مبنای دکترین و ایدئولوژی شوروی جامعه افغانستانی شکل گیرد…شوروی افزون بر حمله نظامی به سرزمین افغانستان، حمله ایدئولوژیک نیز به مردمان افغانستان کرده بود.» (۱۰۷)
می‌بایست مارکسیزم علمی به جای خرافات منسوخ شده قرار گیرد، رهبران دینی بازداشت شدند، شکنجه شدند، اعدام شدند، بسیاری ناگزیر از هجرت شدند. بیش از سی نفر از خاندان صبغت الله مجددی که اکثرشان عالمان دین بودند، به زندان افکنده شدند و یا کشته شدند. مساجد روستاها را ویران کردند.
قرآن‌ها را پاره کردند. در بین اعضای حزب حاکم شراب‌نوشی و روابط آزاد جنسی تشویق می‌شد. این رویکرد نتیجه معکوس داشت، موجب شعله ور شدن مقاومت می‌شد…..
دستگاه اطلاعاتی خاد کوشید در تمامی نهادها و مساجد و اجتماعات دینی نفوذ کند، به همان شیوه کا گ ب/کی جی بی در شوروی و کنترول مسلمانان. بعد از سال ۱۹۸۰ وقتی دیدند مقابله با باورهای دینی و تبلیغ ضد اسلام نتیجه معکوس می‌دهد، رویکرد تازه‌ای انتخاب کردند. از تفسیر خودخواهانه، یا دلخواهانه اسلام برای مهار اسلام استفاده کردند. می‌بایست نسل گذشته را تحریک نکنند که اسلام در خطر است و نسل جدید را در مدارس و دانشگاه‌های اسلامی که می‌خواهند بر اساس مدل شوروی یا اسلامی که از صافی شوروی گذشته و یا به تعبیر ایرج اسکندری: « بر پاشنه سوسیالیزم می‌چرخد» به آن‌ها بیاموزند.
کشتی بان جدید را سیاستی دگر آمد، ببرک کارمل وزارت شئوون دینی و اوقاف تحت نظارت خاد تاسیس کرد. (۱۰۸)
در کمیسیون دفاع، بحث حاشیه‌ای در باره شعارها و ادبیات انقلاب مطرح بود، آیت‌الله خامنه‌ای به این نکته توجه داشت که این سرود:
باید درو کرد، باید که کوبید
باید دوباره از ریشه رویید
اشعار و محتوای توده‌ای دارد.
در دولت ببرک کارمل که به اعتراف خودش، همه اطلاعات و شناخت خود در باره مارکسیزم و سوسیالیزم را از حزب توده ایران گرفته بود، به جای رویکرد صریح و خشن و مواجهه مستقیم دولت تره‌کی و امین با اسلام و باورهای دینی و مذهبی مردم از رویکرد نرم و تحریف استفاده کرد. این رویکرد نیر در خدمت شوروی سازی کشور و ملت افغانستان بود. رویش مجدد در افغانستان می‌بایست در ظرف شوروی اتفاق بیفتد، ماما(دایه) و پرستار و مادر و پدر این نوزاد شوروی بود.

شوروی سازی، حرکت جامعی بود که البته به دلیل برجسته بودن نبرد مجاهدان و مسائل آوارگان در پاکستان و ایران به آن توجه نمی‌شد، شوروی سازی در واقع کنترول اذهان و مغزها بود. کنترول این که نوجوانان و جوانان در مدارس و دانشگاه‌ها چه بخوانند. از رادیو و تلویزیون چه بشنوند، در کدام برنامه‌ای هنری و ادبی و تئاتر و سینما و نقد ادبی شرکت کنند، مراکزی در مسکو و تاشکند و کابل مواد درسی آمده می‌کردند. متون مختلف در باره ایدئولوژی- شرقی شوروی، باورهای سیاسی، فرهنگی و احتماعی و اقتصادی به زبان پشتو و دری (فارسی) تدارک می‌شد، مبانی شناختی مارکسیزم در حوزه های مختلف به کار می‌رفت تا: دولت سوسیالیستی که بین مردم طرقدار نداشت و بی‌اقبال بود، محبوب جلوه داده شود. اشغال افغانستان از سوی شوروی امری خیرخواهانه و در جهت پیشرفت کشور و ملت افغانستان وانمود شود، می‌گفتند در آینده‌ای نزدیک افغانستان مثل شوروی خواهد شد.
تغییر هویت دینی
ببرک کارمل قهرمان انعطاف بود! در دهه ۱۹۶۰ «کمونیستِ سلطنت طلب» و در دهه ۱۹۷۰ «کمونیستِ جمهوری خواه» بود. (۱۰۹)
و در دهه ۱۹۸۰ در مدت شش سالی که رییس جمهور بود، هنگامی که دریافت شیوه سرکوب تره‌کی و امین مبتنی بر خشونت و قهر انقلابی برای تغییر هویت و یا تحریف هویت مردم افغانستان نتیجه عکس داده است، «کمونیستِ اسلام گرا» شده بود. در تفسیر جدید دولت کارمل، سوسیالیزم سیمای مدرن اسلام بود. چنین گرایشی چند دهه پیش در ایران نیز طرفدارانی داشت. ابوذر را اولین سوسیالیست خداپرست می‌خواندند. علی شریعتی (د. ۱۳۵۶ ش) با توجه به محتوای کتاب عبدالحمید جودة السحّار(د. ۱۹۷۴ م)، که با عنوان« ابوذر الغفاری» منتشر شده بود و در کتاب تأکید بر جنبه عدالتخواهی ابوذر و سوسیالیزم شده بود، شریعتی عنوان: «ابوذر غفاری، سوسیالیست خداپرست» را برای کتاب انتخاب کرده بود. این گرایش در بین برخی گروه‌های چریکی در ایران نیز آشکارا مشاهده می‌شد. می‌کوشیدند در تبیین نظریه شناخت و مبانی اسلام شناسی خود، اسلام را با مبانی سوسیالیزم و مارکسیزم بیامیزند. عنوان یا شبه اتهام «مارکسیستِ اسلامی» با توجه به همین رویه و رویکرد مطرح می‌شد.
تره‌کی و امین گمان می‌کردند، می‌توان با تکیه بر قهر انقلابی و زندان و شکنجه و قتل- به تعبیر تره‌کی – قتل در تاریکی-، چهره جامعه و فضای فرهنگ و اندیشه را تغییر داد. تره‌کی و امین مارکسیست‌های آگاه و دانایی نبودند. مبانی مارکسیزم را به درستی نمی‌شناختند. به این نکته بسیار بدیهی توجه نداشتند که ذهن انسان و فراتر از انسان ذهن جامعه، مانند سطل نیست که بتوان محتوای آن را خالی و محتوایی جدید در آن ریخت. مثلاً سطل پر از شکر را خالی کنیم و بلافاصله سطل را پر از گچ یا نمک کنیم. کارل پوپر به این رویکرد عنوان:« تئوری سطل گونگی ذهن» داده است. این نظریه در شناخت شناسی، ذهن را مانند سطل تلقی می‌کند. کانت استدلال می‌کند که معرفت یا شناخت، مشتی پیشکش نیست که به توسط حواس ما دریافت شود و ذهن ما هم موزیم نیست که آن هدیه‌ها در آن ذخیره شود.(۱۰۹)
مردم افغانستان اگر می‌دیدند در داخل افغانستان امکان مقاومت و حفظ اعتقادات و ایمان دینی خود را ندارند، از کشور می‌گریختند. این گریز یکی از مهمترین دلایلش مقاومت در برابر تغییر هویت دینی و جعل هویت جدید بود. سید محمد یوسف علمی استاد دانشگاه کابل برای گریز مردم افغانستان از سرزمین و وطن خود چند عامل را ذکر کرده است:
گریز از ترور و قتل
گریز از نظام جدید آموزشی بر اساس گرایش و سلیقه و قالب ریزی مسکو
گریز از اقامت های اجباری و ناخواسته (۱۱۰)
هویت دینی و فرهنگ مبتنی بر آن، امری نیست که با سرکوب وتهدید و یا تطمیع از بوم اجتماعی حذف شود. به تعبیر سعدی- شفیعی کدکنی:
گفتی به روزگاران مهری نشسته بردل
بیرون نمی توان کرد، حتی به روزگاران

مگر می‌توان باورهای دینی و مذهبی را که تبدیل به فرهنگ و سنت شده است، با تهاجم نظامی و با تکیه بر سرنیزه از اذهان مردم زدود، سطل اندیشه و باور آن‌ها را خالی کرد، ذهنشان را شستشود داد و از محتوایی جدید آکند. رمان مرشد و مارگریتا، نوشته بولگاکف در واقع یکی از ارکان اصلی‌اش، داستان مسیح و ماجرای تصلیب او توسط قیافا و پیلاطس است. این رمان در زمان برژنف با حذف بیست و پنج صفحه و تغییر برخی نام‌ها سال‌ها پس از مرگ نویسنده منتشر شد! به محض فروپاشی شوروی در سراسر شوروی سابق، در تمام جمهوری‌ها، در هر گوشه و کنار مسجد و کلیسا ساخته شد. هفتاد سال مارکسیزم- لنینیزم در اتحاد شوروی فرصت داشت که جامعه سوسیالیستی آرمانی خود را بنا کند. به قول لنین نمونه‌ای برای تعمیم در همه جهان بسازد، چرا فرو ریخت؟ به مقدونیه رفته بودم، از فرودگاه تا شهر اخریت که پایتخت مروارید جهان است، چند ساعتی از مناطق کوهستانی با ماشین می‌رفتیم. مناره‌های سپید، بیش از هزار مناره در مسیر ما بود. گویی مناره سپید پرچم هویت دینی و مذهبی مردم بود. بغضی بود که با گلخند پس از فروپاشی شوروی در سراسر مناطق مسلمان نشین مقدونیه شکفته بود. مارکس بر اساس تفسیر و تحلیل کارل پوپر به «ملکوت آزادی» باور داشته است. او می‌دانست که گرایش انسان به آزادی، نمی‌تواند، در خارج ساحت گرایش انسان به معنویت، تحقق یابد.(۱۱۱)
در تفسیر تازه اسلام، توسط اسلام شناسان کمونیست شوروی و کا گ ب، مجاهدین مسلمان نبودند، شیوه عمل آنان و مقاومت و مبارزه آنان علیه ارتش شوروی اسلامی نبود.

نویسنده

سید عطاءالله مهاجرانی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا