آخرین اخباراسلایدشوافغانستانسیاست

خودفریبی ارگ؛ پناه‌بردن به صنعت تبلیغات

اگر غنی تا به امروز در برابر این توافق‌نامه با بی‌اعتنایی رفتار کرده، علتش بی‌کفایتی و بی‌درایتی مسئولان کاخ سپیدار می‌باشند که باعث جسارت غنی شده است. جمعیت اما به عنوان طرف اصلی این توافق‌نامه، تخطی‌های غنی را جدی پیگیری خواهد کرد


از هنگامی که ارگ ریاست جمهوری در یک اقدام منافی با توافق‌نامه حکومت وحدت ملی خبر از منظوری استعفای مشروط و ابطال‌شده والی بلخ داده است، موجی از حمایت‌های مردمی از شمال تا جنوب از مرکز تا اقصی ولایات کشور به پشتیبانی از عطامحمد نور راه افتاده است.
اگر در بلخ، فرماندهان، جنرالان، اعضای مجلس نمایندگان، وکلای شورای ولایتی، سران احزاب، سازمان‌های مقتدر سیاسی و متنفذان اقوام در یک گردهمایی خودجوش حمایت شان را از والی بلخ اعلام کردند. در جنوب نیز روسا و اعضای شورای ولایتی هلمند و قندهار این اقدام ارگ را تفرقه‌افکنی میان اقوام خوانده و خواهان ابقای نور در سمتش شدند.
موج مقاومت مردمی که امروزه به حمایت از استاد عطامحمد نور شکل گرفته، تقریباً بی‌پیشینه است. آگاهان می‌گویند شاید شبیه این، فقط یک‌بار دیگر در تاریخ افغانستان تکرار شده باشد که همان جنبش موسوم به «جنبش ضدتقلب» است.
حمایت‌های گسترده مردمی از آقای نور، اگر از یک‌سو باعث تحکیم مواضع او گردیده، از سوی دیگر ترس و رعبی را در دل ارگ‌نشینان ایجاد کرده که بهترین نمونه‌اش پناه‌بردن به صنعت تبلیغات از پشت تریبون رسانه‌های وابسته به غنی و اتمر است.
یکی از این رسانه‌ها، روزنامه «هشت صبح» است که چند روزی است پیهم و مستمر علیه نور و به دفاع از استراتژی تمامیت‌خواهانه غنی می‌نویسد. تصور کنید این استراتژی را که به تازه‌گی «هشت صبح» در پیش گرفته، چه قدر با سنت روشنفکری که زنده یاد قسیم اخگر از خود به میراث گذاشته بود، منافات دارد. مردی که یک عمر با عزت زیست، اما سر تسلیم به هیچ زورگو و قدرتمندی خم نکرد و فریفته زر و زور و تزویر نشد. امروزه، زنده‌یاد قسیم اخگر اگر زنده بود «هشت صبح»ی را که با خون دل آب‌یاری کرده بود، «ننگ روزنامه‌نگاری» می‌خواند.
القصه این‌که، هشت صبح در تازه‌ترین مقاله خود که زیر عنوان «شف شف نه، شفتالو!» به نشر رسانده، مدعی است که:
۱- خواست عطامحمد نور، فقط ولایت بلخ برای فرهاد عظیمی است. نور می‌خواهد با انتصاب یکی از نزدیکان خود به کرسی ولایت بلخ از منافع اقتصادی خود در آن ولایت محافظت کند.
۲- غنی در کنارزدن چهره‌های مقتدر مهارت دارد. او تجربه برکناری محمد اسماعیل خان والی وقت هرات را دارد. او حتا از کرزی خواسته بود که اسماعیل خان را بازداشت کند.
۳ -تا هنوز مردم از والی بلخ به انگیزه‌های مالی حمایت می‌کردند. بنابراین، اکنون کسی حاضر نیست که منافع خود را در خطر بیندازد.
اگر لب و لباب حرف «هشت صبح» همین است، می‌خواهم در موارد فوق توضیحات زیر را ارایه کنم:
موضع نور
موضع در پیوند به اقدام یک‌جانبه و منافی با توافق‌نامه حکومت وحدت ملی روشن است. او همان‌گونه‌ای که در نخستین روز اقدام ارگ وضاحت داد، استعفای خود را منتفی می‌داند و در این خصوص متکی به فیصله جمعیت اسلامی است. تبلیغاتی را که رسانه‌های وابسته به غنی و اتمر می‌کنند، مبنی بر این‌که آقای نور آماده است در صورت تقرر فرهاد عظیمی به حیث والی بلخ به اقدام ارگ گردن بگذارد، جنگ روانی است که از کانون‌های شایعه‌پراکنی در ارگ و سپیدار مدیریت می‌شود.
واقعیت این است که خواست جمعیت فراتر از ولایت بلخ است. جمعیت در کنار بلخ، هم‌چنان خواهان تطبیق ماده به ماده موافقت‌نامه حکومت وحدت ملی نیز بوده و در صورت سرکشی غنی از این امر، همان‌گونه‌ای که در اعلامیه شورای رهبری این حزب آمده است، آماده هر گونه مقابله می‌باشد.
حکومت وحدت ملی بر بنیاد توافق‌نامه سیاسیِ شکل گرفته است که ضمانت اجرایی آن مردم و جامعه جهانی اند. اگر غنی تا به امروز در برابر این توافق‌نامه با بی‌اعتنایی رفتار کرده، علتش بی‌کفایتی و بی‌درایتی مسئولان کاخ سپیدار می‌باشند که باعث جسارت غنی شده است. جمعیت اما به عنوان طرف اصلی این توافق‌نامه، تخطی‌های غنی را جدی پیگیری خواهد کرد.
قیاس مع‌الفارق
نویسنده روزنامه «هشت صبح» اگر اندکی انصاف می‌داشت، رویداد هرات دوره اسماعیل خان را با امروز بلخ مقایسه نمی‌کرد. تفاوت زمانی بسیاری وجود دارد که باعث می‌شود این قیاس، قیاس مع‌الفارق باشد.
در دوره‌ای که اسماعیل خان از هرات کنار زده شد، سال‌های نخست نظام نوین بود. سال‌هایی که انگیزه قوی برای حمایت از نظام مرکزی وجود داشت. در آن زمان هنوز دست انحصارطلبی و برتری‌جویی‌ حلقات ارگ‌نشین رو نشده بود و مردم فریب شعارهای تکنوکراتیک غرب‌زده‌ها را خورده و از اقدامات شان پشتیبانی می‌کردند. مردم به تکنوکرات‌های از غرب برگشته به چشم «سفیران مدرنیته» می‌نگریستند.
در کنار آن، ترس و رعب فراوانی از نیروهای امریکایی و جامعه جهانی وجود داشت. حلقات ارگ‌نشین عمداً مردم را از مداخله غربی‌ها می‌ترساندند و به نام آن‌ها سیاست می‌کردند.

امروزه اما، سال ۲۰۱۷ است؛ سالی که از یک‌سو برای مردم روشن شده، غربی‌ها در منازعات داخلی کشور بی‌طرف هستند و از سوی دیگر ماهیت انحصارطلبانه، برتری‌جویانه و دیکتاتورمآبانه حلقات ارگ‌نشین فاش شده و نخبگان سیاسی از شمال تا قندهار از مرکز تا اقصی ولایات افغانستان از حکومت فاصله گرفته‌اند.
عبدالشهید ثاقب – جمهوری اعتماد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا