آخرین اخبارافغانستانتحلیلروند صلحسیاست

فراگیر بودن دروغین «امارت» طالبان

نویسنده: مهدی حکیمی
منبع: الجزیره
مترجم: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
روند صلح افغانستان با آغاز مذاکرات میا‌ن‌افغانی در ۱۲ سپتمبر وارد مرحلۀ حیاتی شد. با این حال، پس از شروع این گفت‌وگوها، این روند به دلیل اختلافات بر سر طرزالعمل مذاکرات متوقف شده است.
یکی از دو موضوع اصلی اختلافات مربوط به اصرار طالبان بر یک فقه خاص اسلامی – فقه حنفی – به عنوان تنها مبنای مذهبی مذاکرات است. (موضوع دیگر این است که آیا توافق طالبان-امریکا باید اساس گفت‌وگوهای میان‌افغانی باشد یا خیر).

در حالی‌که فقه حنفی عرف اکثر مسلمانان سنی در این کشور است، اما موضع لجوجانۀ طالبان میلیون‌ها افغان دیگر را که مسلمانان شیعه یا اعضای اقلیت‌های مذهبی دیگر هستند، عملاً نادیده می‌گیرد.
در مقابل، دولت افغانستان اتکای معمول بر فقه حنفی را پیشنهاد کرده اما در عین حال می‌گوید باید به آزادی مذهبی مسلمانان شیعه و دیگر افغان‌ها نیز احترام گذاشته شود. موضع دولت انعکاس قانون اساسی این کشور با محوریت اسلام در حکومت‌داری و تقریباً‌ تمام جنبه‌های زندگی است تا – یک فقه خاص اسلامی. البته، طالبان قانون اساسی فعلی را غیراسلامی می‌دانند.
این اختلافات اولیه، اگرچه ناامیدکننده است، اما کمک می‌کند تا خطوط دیدگاه واقعی طالبان در مورد افغانستان از بین برود. مدت‌هاست، پاسخ پیش‌فرض این گروه به سئوالات مربوط به رویكرد آن‌ها در حكومت‌داری، انتخابات و فلسفه قضایی گرفته تا آزادی بیان و حقوق زنان، از یک مفهوم مبهم – امارت «اسلامی فراگیر» تشکیل شده است.
با این وجود، این ابهامات به آرامی از بین می‌رود.
تأکید مکرر بر فراگیر بودن طالبان، در مورد مسائل مذهبی برای شروع، به نظر می‌رسد دارای هشدارهای خاصی باشد. امتناع «امارات اسلامی» از پذیرش آزادی مذهبی مسلمانان شیعه و دیگر گروه‌های اقلیت، نشانه‌ای شوم برای میلیون‌ها افغان است که مدت‌ها نگران این بوده‌اند که زندگی تحت حاکمیت طالبان، به عنوان بخشی از قدرت، ممکن چگونه باشد.
دیدگاه کوته‌بینانۀ طالبان از اسلام به ویژه با پس‌زمینه آزار و اذیت اقلیت‌های مذهبی و قومی بسیار آموزنده است. برای مثال، یکی از مشهورترین جنایات در درگیری‌های ۴۰ ساله افغانستان، قتل عام طالبان در مزار شریف در سال ۱۹۹۸ است؛ وقتی هزاران غیرنظامی هزاره به دلیل قومیت و مذهب هدف قرار گرفت. در جریان این قتل عام، طالبان سه گزینه را برای هزاره‌ها پیشنهاد دادند: «سنی شوید، افغانستان را ترک کنید یا کشته می‌شوید.»
هزاره‌ها و دیگر گروه‌های اقلیت قرن‌ها با این گزینه‌های ظالمانه رو به رو بوده‌اند. سیک‌ها و هندوها دسته دسته این کشور را ترک می‌کنند. تنها یهودی افغانستان نیز زندگی مبهم و نامطمئنی دارد.
مردم افغانستان اغلب بر همبستگی و انسجام شیعه و سنی در این کشور افتخار می‌کنند. این مسئله با توجه به میزان خشونت‌های مذهبی در منطقه وسیع‌تر، کاملاً درست است. با این حال، سخنان و اقدامات طالبان این احساس گرم و اتحاد افغانستان را به خطر می‌اندازد.
علاوه بر این، اهانت مداوم طالبان نسبت به شیعه شباهت وهم‌انگیز به ایدئولوژی ادامه حملات هدفمند علیه شیعیان و هزاره‌ها دارد که توسط گروه‌های تروریستی (نسبتاً نوظهور) مانند گروه تروریستی داعش و گروه‌های وابسته به آن در افغانستان به عهده گرفته می‌شود. با وجود اینکه طالبان و داعش ممکن یکدیگر را دشمن خود بدانند، وقتی هدف قرار گرفتن اقلیت‌های مذهبی و قومی مطرح می‌شود، نگرانی‌هایی در مورد همکاری استراتژیک آن‌ها وجود دارد.
تحقیقات در مورد جنایات جنگی و جنایات علیه بشریت در افغانستان باید به طور جامع رفتار گروه‌هایی مانند طالبان، داعش و القاعده را مورد بررسی قرار دهد، از جمله سیاست‌های سازمانی آن‌ها و اعلامیه‌های رسمی آن‌ها که ممکن است قصد آزار و شکنجه در زمینه‌های قومی و مذهبی را از بین ببرد.
دیدگاه کوته‌بینانۀ طالبان فقط به رد آزادی‌های مذهبی سایر افغان‌ها محدود نمی‌شود، بلکه به نظر می‌رسد کل ایدئولوژی آن‌ها را فرا گرفته، و شیوۀ کار شان شده است. بررسی دقیق زندگی در مناطق تحت کنترول طالبان و همچنین ترکیب هیئت آن‌ها در دوحه، موارد استثنایی بیشتری را در مورد مفهوم فراگیری آن‌ها نشان می‌دهد.

به رغم ادعاهای مکرر مبنی بر حمایت از حقوق زنان، طالبان به حملات علیه مدارس دخترانه ادامه داده‌اند. همچنین، زنان و جوانان که بیشتر جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، به طور آشکار در تیم مذاکره‌کننده طالبان غایب هستند. از سویی هم، با وجود کثرت‌گرایی غنی افغانستان و تفاوت‌های فرهنگی، تنوع مذهبی، قومی، فرهنگی و شغلی در صفوف آن‌ها بسیار کم دیده می‌شود. این امر خود گویای چیزهای بسیاری است. این به ما می‌گوید که از طریق اقدامات سنجیده شده تا سخنرانی‌های میان‌خالی، چه کسی در امارت طالبان استقبال می‌شود.
با این ناسازگاری آشکار بین قرائت طالبان از همه‌شمول بودن و محرومیت، چنین مذاکرات میان‌‌افغانی نباید تعجب‌آور باشد. طالبان هم اکنون با ادامه همکاری نزدیک با القاعده به تعهدات ضد تروریزم خود به ایالات متحده عمل نکرده‌اند.
با این حال، تکرار دورویی و دورنگی امارت طالبان باید یادآور این خطر باشد که نباید با عجله به طالبان اعتماد کرد. صلح پایدار، فقط از طریق یک فرآیند کاملاً فراگیر امکان پذیر است، نه از طریق یک بدل‌کار.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا