آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

احیای صلح در افغانستان؛ آیا فدرالیزم راه‌حل است؟

در ۲۰ سال گذشته، افغانستان نظم سیاسی بسیار متمرکز را تجربه کرده است که در نهایت به قهرمان اصلی فروپاشی دولت تبدیل شد. به جای بحث، بهتر است افغانستان تمرکززدایی را در چهار ولایت به عنوان یک پالیسی آزمایش کند

ترجمه و تلخیص: سیدطاهر مجاب – خبرگزاری دید
فصل زمستان احتمالاً فشار بر ساکنان افغانستان را بیش از هر زمان دیگر تشدید خواهد کرد. کمبود دارو، غذا، و اقلام ضروری احتمالاً باعث ویرانی می‌شود. در حالی که برنامۀ اسکان و کمک دولت امریکا در افغانستان (APA) تلاش کرده شمار محدودی از افغان‌ها را تخلیه کند، صدها هزار افغان دیگر هستند که می‌خواهند از افغانستان خارج شوند. ‌برنامه اسکان و کمک دولت امریکا یک بسته بحرانی است که برای حمایت از تعداد محدودی از پناه‌جویان افغان ساخته شده است. بسیاری از کشورها برنامه‌های مشابهی را برای تعداد کمی از مهاجران آغاز کرده‌اند، زیرا خدمات پاسپورت/سند سفر در افغانستان برای مدت طولانی به حالت تعلیق درآمده است. امکان استفاده از این برنامه‌ها در صورت نداشتن گذرنامه / مدارک مسافرتی وجود ندارد. علاوه بر این، به نظر می‌رسد که پروازهای اندکی به داخل و خارج از افغانستان انجام می‌شود.
همچنین به دلیل پیچیدگی‌های مرتبط با این برنامه‌ها، تعداد پناهندگان پذیرفته‌شده در کشورهای اروپای غربی و امریکای شمالی در چند ماه اخیر بسیار کم بوده است. بنابراین، بحران واقعی، مردمی است که در افغانستان زندگی می‌کنند و به زندگی خود ادامه می‌دهند. هند با در نظرگرفتن بحران انسانی به تازگی برخی داروهای نجات‌دهنده را به افغانستان ارسال کرده است. با این حال، اکثر کشورها در دوراهی قرار دارند مبنی بر این‌که آیا این کمک‌ها به دست نیازمندان و ساکنان رنج‌کشیده می‌رسد یا صرفاً از حکومت حمایت می‌کنند. با توجه به پیچیدگی روزافزون و تاخیرهای مداوم، راه پیشروی حکومت افغانستان برای پذیرش و ارایه کمک‌های خارجی چیست؟
هفته گذشته، شورای امنیت سازمان ملل متحد به ریاست هند تصمیم گرفت کمک‌های بشردوستانه و فعالیت‌های امدادی که برای حفظ نیازهای اساسی ضروری است، از تحریم‌های اعمال‌شده بر طا-لبان طبق قطعنامه‌های ۲۲۵۵ (۲۰۱۵) و ۱۹۸۸ (۲۰۱۱) مستثنی شود. با این حال، ادامه درگیری‌های داخلی ممکن است بسیاری از نیازمندان را از تلاش‌های امدادی منع کند. بنابر این، یک ساختار دولتی فراگیر با نمایندگی مناسب از تمام اقشار جامعه افغانستان ممکن است نیاز فعلی سازمان ملل متحد و سایر نهادها برای توزیع مواد کمکی باشد. همچنین، ساختار دولتی فراگیر برای هر نوع صلح و ثبات در افغانستان لازم است.
به تازگی پیشنهادهایی برای فراخوانی لویه جرگه مطرح شده است. لویه جرگه (شورای بزرگ) هیئتی متشکل از ۳ تا ۵ هزار بزرگ قبیله و رهبران سیاسی کشور است. در حالی که بسیاری از مردم در مناطق روستایی به دلیل دسترسی آسان و تصمیم‌گیری سریع همچنان جرگه‌ها را به عنوان یک میکانیزم عدالتی غیررسمی می‌پذیرند، اما استفاده از آن به منظور تصمیم‌گیری در مورد موضوعات ملی در این زمان حساس چالش‌برانگیز است. بسیاری از کارشناسان بر این باور هستند که سازمان‌دهندگان لویه جرگه فقط از مقامات دولتی و نمایندگان طرفدار دولت دعوت می‌کند تا دستور کار دولت را تایید کنند.
در حالی که حامیان لویه جرگه ادعا می‌کنند می‌توانند برای طا-لبان مشروعیت به ارمغان آورند تا یک حکومت متمرکز را تشکیل دهند و رسیمت جامعه جهانی را برای دریافت کمک‌های مالی و رسیدگی به بحران‌های کنونی به دست آورند، اما مخالفان لویه جرگه اعتراض دارند که چنین لویه جرگه‌ای فقط مهر تأیید بر تصمیمات طا-لبان می‌گذارد، زیرا بخش‌های خاصی از جامعه افغانستان از آن محروم هستند. علاوه بر این، آن‌ها ادعا می‌کنند که حکومت متمرکز ریشه مشکلات در افغانستان بوده است. ادعای فوق با این واقعیت تأیید می‌شود که دولت‌های افغانستان در ۲۰ سال گذشته با تایید لویه جرگه فعالیت می‌کردند، اما گروه‌های فقیر و به حاشیه‌رانده‌شدۀ تمام قومیت‌ها نتوانستند از میلیاردها دالر سرازیر شده به افغانستان بهره‌ای ببرند. در حالی که دولت مرکزی تمام کمک‌ها را دریافت می‌کرد و بیشتر آن را در کابل و سایر مراکز شهرها خرج می‌کرد، اما ولایات فقیر برای بقای خود به کشت کوکنار و پیوستن به طا-لبان و داعش روی می‌آوردند.
چهار دهه درگیری لایه‌هایی از شکاف را در میان افغان‌ها ایجاد کرده است و همه اقوام، به‌ویژه اقوام فقیر و روستایی قربانی بی‌عدالتی و مصئونیت از مجازات شده‌اند. افغانستان به ساختار حکومتی نیاز دارد که بتواند محیط مساعدی را برای همزیستی افغان‌ها ایجاد کند. این ساختار حکومتی باید پاسخگوی نیازهای مردم باشد و بتواند به همه افغان‌ها به‌ویژه در ولسوالی‌ها و قریه‌هایی که ۷۰ درصد جمعیت در آن زندگی می‌کنند، خدمت کند. نظم سیاسی باید نماینده نه تنها نخبگان اقوام کابل باشد، بلکه مشارکت ولایات، ولسوالی‌ها و روستاها را نیز تضمین کند.

در نتیجه، تنها راه ممکن برای حصول اطمینان از توزیع عادلانه و برابر کمک‌ها، ایجاد ساختار فدرالیزم آزاد در افغانستان است. به عبارت دیگر، جامعه بین‌المللی ممکن است با در نظر گرفتن ساختار فدرالی در افغانستان، کمک‌ها و تلاش‌های امدادی را ارایه دهد. در چنین ساختار فدرالی، مناطق/ولایت‌ها باید اجازه داشته باشند تا خودشان را اداره کنند در حالی که میکانیزم‌هایی برای پاسخگویی ولایت‌ها به جوامع خود و دولت مرکزی وجود داشته باشد.
ساختار فدرال برای افغانستان مزایای زیادی خواهد داشت. از بی‌عدالتی و پراکندگی قدرت جلوگیری می‌کند؛ باعث افزایش مشارکت شهروندان و افزایش تنوع خواهد شد. علاوه بر این، چنین نظامی باعث افزایش اثربخشی اداری و ایجاد تعادل در کشور خواهد شد. چنین ساختاری احتمالاً سازگاری بیشتر با تنوع قومی، فرهنگی و نژادی را ترویج خواهد کرد.
افغانستان، جامعه‌ای متشکل از اقلیت‌ها با چندین قومیت، فرهنگ و جوامع کاملاً متنوع است. هر قومی مشتاق حفظ و پذیرش فرهنگ، زبان و رهبری خود است. زمانی که دولت مرکزی شروع به تحمیل امور فرهنگی و رهبری خود بر ولایت‌ها کرد، مقاومت در برابر دولت مرکزی و سیاست‌های آن شدت گرفت. برای مثال فاریاب ولایتی است که اکثر ساکنان آن ازبیک هستند. همیشه ازبیک‌ها امور این ولایت را اداره می‌کردند و مردم محلی به زبان ازبیکی ارتباط برقرار می‌کردند. حکومت مرکزی ناگهان داوود لغمانی از قوم پشتون‌ را به عنوان والی فاریاب منصوب کرد. مردم هفته‌ها اعتراض کردند تا این‌که دولت مرکزی تصمیم خود را تغییر داد.
در ۲۰ سال گذشته، افغانستان نظم سیاسی بسیار متمرکز را تجربه کرده است که در نهایت به قهرمان اصلی فروپاشی دولت تبدیل شد. به جای بحث، بهتر است افغانستان تمرکززدایی را در چهار ولایت به عنوان یک پالیسی آزمایش کند و از آن درس بگیرد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا