آخرین اخبارافغانستانتحلیلچینسیاستمنطقه

زوج عجیب و غریب؛ روابط عمیق چین با طالبان

فرستاده چین سرانجام در اواخر سال ۲۰۰۰ با ملا عمر در قندهار ملاقات کرد. پکن از طالبان خواست تا جلو پناه‌دادن به شبه‌نظامیان قوم اویغور را که گفته می‌شد با حزب ترکستان شرقی در افغانستان فعالیت می‌کرد، بگیرد. در عوض، طالبان امیدوار بودند که چین حکومت آن‌ها را به رسمیت بشناسد و با تحریم‌های بیشتر سازمان ملل مخالفت کند.

یکی دولت کمونیستی است که مورد تهدید افراط‌گرایی اسلامی قرار گرفته و دیگری گروهی از تندروهای مذهبی که گفته می‌شود با القاعده ارتباط دارد. اما با وجود اختلافات بین آن‌ها، روابط بین چین و طالبان به دهه‌ها پیش بر می‌گردد و به نظر می‌رسد در حال تقویت است.
در اواسط دهه ۱۹۹۰، طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و در ابتدا پکن نگران این امر بود. این گروه با سازمان تروریستی ضد چین، جنبش اسلامی ترکستان شرقی ارتباط داشت که اجازه می‌داد کمپ‌هایی را در این کشور اداره کند. بنابراین، چین نخست با خوشحالی از اولین دور تحریم‌های سازمان ملل علیه رژیم طالبان حمایت کرد.
اما به خاطر نگرانی‌های امنیتی و عوامل اقتصادی، پکن سرانجام به دنبال بهبود روابطش با این جنبش شد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، چین به این باور رسید که بهترین راه برای مدیریت تهدید احتمالی تروریستی از افغانستان، تعامل با طالبان و توافق با این گروه است. روابط دیپلماتیک نیز می‌تواند پتانسیل تجارت را باز کند.
در سال ۱۹۹۹، مقامات چینی این طلسم را شکستند و به کابل آمدند، جایی که روابط اقتصادی را شروع کرده و پرواز‌ها را بین کابل و ارومچی راه‌اندازی کردند. سفیر چین در پاکستان به دنبال ملاقات با ملا عمر بود. گروهی از تحلیل‌گران اتاق فکر چینی برای گرفتن مقدمات این دیدار به قندهار سفر کردند.
به گفته عبدالسلام ضعیف فرستاده سابق طالبان در پاکستان، سفیر چین تنها دیپلمات خارجی بود که در آن زمان روابط خوبی با مأموریت وی در اسلام‌آباد حفظ کرد. در واقع، اظهارات ضعیف که پس از ۱۱ سپتمبر از سوی پاکستان بازداشت شد، در یادداشت‌هایش در مورد چین نسبت به پاکستان پشتیبان بلندمدت آنان، کم‌تر تند بود.
فرستاده چین سرانجام در اواخر سال ۲۰۰۰ با ملا عمر در قندهار ملاقات کرد. پکن از طالبان خواست تا جلو پناه‌دادن به شبه‌نظامیان قوم اویغور را که گفته می‌شد با حزب ترکستان شرقی در افغانستان فعالیت می‌کرد، بگیرد. در عوض، طالبان امیدوار بودند که چین حکومت آن‌ها را به رسمیت بشناسد و با تحریم‌های بیشتر سازمان ملل مخالفت کند.
اما این توافق در عمل پیاده نشد. عمر حزب ترکستان شرقی را مهار کرد، اما آن‌ها را خارج نکرد و پکن نیز مخالف تحریم‌های جدید سازمان ملل علیه طالبان نبود؛ فقط ممتنع بود.
با این حال، شرکت‌های چینی فعالیت‌های خود را در افغانستان گسترش دادند و در ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱، دو جانب تفاهم‌نامه‌ای را برای ارتقای بیشتر روابط اقتصادی امضا کردند.
بعد از ۱۱ سپتمبر، پکن از «جنگ علیه تروریزم» واشنگتن و حکومت جدید حامد کرزی در کابل حمایت کرد. با این وجود، این کشور نیرو برای اشغال افغانستان به رهبری امریکا اعزام نکرد و حضور اقتصادیش محدود باقی ماند. چین نگران حضور نظامی طولانی‌مدت امریکا در حیات خلوتش بود.
بنابراین، پکن از دولت افغانستان حمایت و در عین حال، ارتباط غیررسمی را با طالبان نیز حفظ کرد. به گفته «اندرو اسمال» نویسنده کتاب «محور چین و پاکستان»، چین ممکن از معدن «سایندک» تحت اداره چین در پاکستان برای ملاقات مخفیانه با این گروه استفاده کرده باشد.
چین و پاکستان تنها دولت‌هایی بودند که بعد از ۱۱ سپتمبر، روابط شان را با طالبان حفظ کردند.
آقای اسمال می‌گوید که گروه طالبان ممکن حتی اسلحه‌های چینی دریافت کرده باشد و شک و تردیدهایی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه طالبان قصداً از حمله به پروژه‌های زیربنایی چین در افغانستان خودداری کرده‌اند. از زمانی که چین امتیاز استخراج معدن مس عینک را در سال ۲۰۰۷ به دست آورد، از سوی شبکه حقانی دست نخورده باقی ماند.
سیاست محافظه کارانه
رفتار سیاست خارجی دوجانبه چین در افغانستان مشابه رویکردش در خاورمیانه است، جایی که در اختلافات منطقه‌ای جانب طرف‌های مخالف را نیز می‌گیرد. همانطور که «جاناتان فولتون» نشان داده است، پکن با اسرائیل و فلسطینی‌ها رابطه دارد و همزمان همکاری با عربستان سعودی، امارات و ایران را حفظ کرده است؛ استراتژی که فولتون آن را به نام «حصار کشی» توصیف می‌کند.
دو دهه اول جنگ امریکا در افغانستان، مشارکت چین در این کشور به حداقل آن بود. فرصت‌های اقتصادی با فساد، ناامنی و بی‌ثباتی سیاسی همراه بود. با این حال، وقتی دولت اوباما قصد خود را برای خروج نیروهای امریکایی تا سال ۲۰۱۴ اعلام کرد، پکن نگران بی‌ثباتی در مرزهایش شد.

خطر خونریزی از خشونت‌های تروریستی در خارج از افغانستان، چین را به تعامل عمیق‌تر با همسایه‌اش تشویق کرد. دیپلمات‌های چینی در چندین ابتکار عمل چند جانبه برای دستیابی به یک توافق سیاسی با طالبان، ابتدا در موری در سال ۲۰۱۵ و سپس از طریق گروه هماهنگی چهار جانبه با ایالات متحده، پاکستان و افغانستان مشارکت داشت.
چین بخشی از روند کابل بود که توسط رییس جمهور غنی در سال ۲۰۱۷ دایر شد و همچنان دیپلمات‌های خود را برای شرکت در مذاکرات با طالبان و دیگر سیاست‌مداران افغانستان به مسکو در سال ۲۰۱۸ فرستاد. در همان سال، رییس جمهور شی جین پینگ گروه تماس سازمان همکاری‌های شانگهای را احیا کرد که تابستان امسال نیز مجدداً ملاقات کردند.
همچنان چندین نشست چندجانبه بین مقامات چین و طالبان در سال‌های اخیر برگزار شده است. این نشست‌ها مخفیانه بود و توسط دولت چین تأیید نشده بود. اما در ماه جون، پکن به طور علنی اعلام کرد که با هیئت طالبان به رهبری ملا برادر معاون سیاسی این گروه دیدار کرده است.
چین امسال در دو رویداد سه جانبه با روسیه و امریکا شرکت کرد و در سال ۲۰۱۷ اجلاس سه جانبه دیگری را بین دشمنان دیرینه – افغانستان و پاکستان – برای پیشبرد تلاش‌های مصالحه جاری و بحث درباره گسترش احتمالی راهرو اقتصادی چین و پاکستان به افغانستان تشکیل داد.
پکن نگران است که یک افغانستان ناپایدار پناهگاه امنی برای شبه نظامیان اویغور، از جمله کسانی که در حال حاضر در سوریه می جنگند، تبدیل شود. علاوه براین، اکنون پروژه‌های گسترده زیربنایی چین در پاکستان و آسیای میانه، به ویژه مناطق شکننده در معرض تهدید تروریستان از افغانستان قرار دارد.
نقش اقتصادی چین در افغانستان رو به رشد بوده است. در حال حاضر، این کشور بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی است و به نظر می‌رسد ابتکار یک کمربند و یک جاده را در این کشور گسترش دهد. حقیقت دارد، سرمایه‌گذاری‌های پکن در افغانستان در مقایسه با سرمایه‌گذاری در پاکستان کم رنگ است، اما پایان جنگ می‌تواند راه را برای مشارکت‌های عمیق‌تر هموار کند.
چانه‌زنی دشوار
چین به عنوان یک میانجی‌گر در موقعیت مناسبی در افغانستان قرار دارد. این کشور روابط خوبی با هر دو طرف جنگ دارد، حتی نفوذ و تأثیر بهتری بالای طالبان دارد تا پاکستان که از ۱۱ سپتمبر بدینسو، اعضای این گروه را مورد آزاد و اذیت قرار داده و بازداشت کرده است. علاوه بر این، انگیزه‌های اقتصادی قابل توجهی برای ارائه دارد.
طالبان مایل به جلوگیری از انزوائی هستند که در دهه ۱۹۹۰ تجربه کردند، هنگامی که تنها سه دولت (پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی) رژیم آن‌ها را به رسمیت شناخت. آن‌ها همچنان نسبت به سرمایه‌گذاری‌های خارجی هوشیار هستند. به عنوان مثال، آن‌ها در مورد زیرساخت‌ها با دولت ازبیکستان بحث کرده‌اند و حمایت خود را از پروژه خط لوله گاز TAPI اعلام کردند. اما علاقه طالبان به بهره‌برداری از منابع طبیعی کشور فراتر از گاز است. این گروه همچنین از استخراج ذخایر گسترده معدنی افغانستان سود می‌برند.
«پیتر فرانکوپان» در کتاب جدید خود با عنوان «راه‌های ابریشم جدید» می‌نویسد:« طالبان متوجه شده‌اند که ذخایر معدنی افغانستان فرصت ثروتمندی را فراهم می‌کند.»
به گزارش نیویارک تایمز:« نمایندگان طالبان در سفری به پکن به وضوح با تکنالوجی منتقل شدند که به آن‌ها ‌گفتند میزبانی شان در افغانستان به دلیل جنگ ناممکن بود.»‌ به گفته رحیم‌الله یوسف‌زی، در سفیر اخیر این گروه به چین، مسائل اقتصادی دوباره مورد بحث قرار گرفت.
هرچند احتیاط لازم است. مشارکت پکن با طالبان می‌تواند مانند دهه ۱۹۹۰ شکست بخورد. در آن زمان، همانند حال، این گروه اطمینان داد كه اجازه نخواهد داد گروه‌های تروریستی از خاک افغانستان برای توطئه علیه كشورهای خارجی استفاده كند. در آن زمان، همانند وضعیت فعلی، این گروه تجارت بهتر با جهان بیرون می‌خواست و نقطه پایان به انزوایی بین‌المللی.
همه آن در قتل عام ۱۱ سپتمبر سقوط کرد و نابود شد. اگر ایالات متحده بدون یک توافقنامه مناسب افغانستان را ترک کند، تاریخ خود را تکرار خواهد کرد.

نویسنده

روپرت استون

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا