آخرین اخبارتحلیلسیاستمنطقه

چرا تجربه شوروی برای ایالات متحده در افغانستان و عراق مفید نبود

امریکایی‌ها در ادامه نتوانستند یک آزمایش تاریخی برای سرعت بخشیدن به زمان و ایجاد نهادهای اروپایی مدرن در افغانستان انجام دهند و دموکراسی غربی را در این کشور ایجاد کنند

ولدای کلوپ
در آستانه حملات تروریستی ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱، ایالات متحده در اوج قدرت و سلطه نظامی خود بر جهان بود. این بر نگرش عموم مردم و نخبگان امریکایی تاثیر گذاشت و به عاملی کلیدی تبدیل شد که آنها را وادار کرد تا به دنبال فرصتی باشند تا به جهان نشان دهند که ایالات متحده قادر است هر مشکلی را به تنهایی حل کند.
در ابتدا مانوریت امریکایی‌ها در افغانستان متمرکز بر برچیدن شبکه پایگاه‌های تروریستی بود که توسط القاعده اداره می‌شد. القاعده از آن زمان در واقع به طور قابل توجهی توانایی‌های خود را کاهش داده است. این گروه در حال حاضر قادر به انجام اقدامات تروریستی بین قاره‌ای نیست. این سازمان ابتدا منطقه‌ای و سپس کاملاً محلی شد.
امریکایی‌ها در ادامه نتوانستند یک آزمایش تاریخی برای سرعت بخشیدن به زمان و ایجاد نهادهای اروپایی مدرن در افغانستان انجام دهند و دموکراسی غربی را در این کشور ایجاد کنند.
از اواسط دهه ۲۰۰۰، خود امریکایی‌ها اعتراف کردند که استراتژی دموکراتیک شدن در عراق و افغانستان اشتباه بوده است و نتیجه‌ای در بر نداشته است.
امریکایی‌ها به طور سیستماتیک شکست خوردند، زیرا آن‌ها نتوانستند با جامعه‌ای که به آن احترام نمی‌گذاشتند روابط اعتماد ایجاد کنند، زیرا آن را توسعه نیافته، منسوخ، آشفته و کاملاً غیر دموکراتیک می‌دانستند.
در این رابطه مقایسه روند خروج نیروهای امریکایی و شوروی از افغانستان مطرح است. میزان اعتماد متقابل که بین سربازان اتحاد جماهیر شوروی و افغانستان وجود داشت، یا میزان درک متقابل بین دشمنان یعنی نیروهای شوروی و مجاهدین در زمان اشغال امریکا توسط این کشور دست نیافتنی بود.
بنابراین تجربه شوروی در افغانستان برای ایالات متحده بی‌فایده بود. تا زمانی که تناقضات شدید مذهبی در خاورمیانه وجود داشته باشد، تروریزم قطعاً در دستور کار سیاست باقی خواهد ماند. با برچیده شدن یک رژیم، گروه‌های تروریستی به دنبال پر کردن خلا خواهند بود.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا