اسلایدشوافغانستانتحلیلسیاستصلح

قـصّه‌ی پرغُـصّه‌ی روباه پیر، ازسقوط!

خبرگزاری دید: مذاکرات دوحه میان خلیلزاد و طا-لبان بدون اشتراک و دور از نظر حکومت وقت افغانستان، خود هتک حرمت افغان‌ها و در تضاد با ادعای استقلال و حاکمیت آنها، در تعارض با توافقنامه امنیتی و تمام قوانین و موازین قبول شده بین المللی بود.

در فرهنگ سیاسی بلغاریا به سیاستمداران مجرب و چالاک که قدرت فرار از مسئولیت و توجیه هر نوع عمل‌کرد خوب و زشت را دارند «روباه پیر» می‌گویند.

زلمی خلیلزاد نماینده ی ویژه پیشین آمریکا در امور افغانستان به کانگرس این کشور برای ادای شهادت در رابطه به توافق نامه دوحه و خروج نیروهای آمریکا از افغانستان فرا خوانده شده بود.

وی در این نشست اظهارات ضد و نقیض بیشماری را ازخود ارائه داد که با انتقادات بسیاری از سوی چهره‌ها و سران کشور مواجه شده است.

خلیلزاد؛ یکی از دلایل سقوط حکومت جمهوری درکشوررا ،پیشروی طا-لبان در سال ۲۰۲۱ دانسته و تصریح نمود فرار اشرف غنی، رییس جمهور پیشین مانع مذاکرات با حکومت برای انتقال سیاسی شد. او مدعی گردید که اگر اشرف غنی فرار نمی کرد، طا-لبان بر اساس توافق قبلی با امریکا وارد کابل نمی‌شدند.

وی؛ مسئولیت سقوط دولت افغانستان را به فرارغنی نسبت داده و او را متهم به دفاع نکردن از حکومت و ارزش‌های آن نمود.

آنچه که مبرهن است، آمریکا و متحدانش در میدان بازی افغانستان خود را میدان دار با صلاحیت تام می پنداشتند. بر کسی هم پوشیده نبود که حکومت‌های وقت کابل، به طور مداوم تحت تأثیر نماینده ی کاح سفید و شرکای غربی آن با حمایت این هم‌پیمان استراتژیک خود به پیش می رفتند پس این اظهارات متناقض درچه بود؟

اما باید از خلیل‌زاد پرسید که قدرت‌گیری مجدد طا-لبان با حمایت نظامی و امکاناتی چه سازمان‌های استخباراتی جان گرفت. مگر نه اینکه انتقالات تجهیزات نظامی و کمک‌های مالی مبهم توسط چرخ بال‌ها به طا-لبان به طورمخفیانه و شبانه در ساحات مختلف افغانستان همیشه از دریچه رسانه‌ها گفته می شد! این چرخ‌بال‌ها از کجا مأموریت داشتند؟

بر کسی پوشیده نیست که ؛ آمریکایی‌ها در درازای بیست سال، پلانگزاری تمامی عملیات‌های رزمی و اکمالات را در قبضه خود داشتند و با خروج آنی نیروهای نظامی‌شان، نظامیان کشور در خلای پلان و تدارک اکمالات و عملیات قرارگرفتند.

امور کشف نظامی را نیز آنها در دست داشتند و به نیروهای امنیتی کشور کمک نکردند که در این عرصه به خود کفایی برسند. هواپیماها و چرخ بال‌های محدود و اکثراً تاریخ زده به نیروی هوایی کشور واگذار گردید که پیوسته به دلایل نقص فنی یا سقوط می کردند و یا از کار باز می مانند و به هیچ وجه جواب‌گوی جنگ تحمیل شده پیچیده و سنگین در کشوری با مرزهای باز و طولانی با دشمن، بوده نمی توانست.

نیروی هوایی، نهایت ناتوان و فاقد هواپیماهای جت جنگی پیشرفته، هواپیماهای ترانسپورتی، چرخ بال‌های توپدار، مدافعه هوایی قوی، کشف هوایی و تسلط بر فضای کشور بود.

تا جایی، این کمی‌ها قابل فهم اند. با آن هم، سقوط‌های پیهم و سریع ولسوالی‌ها، در اغلب حالات بدون مقاومت، پرسش‌های ذیل را مطرح می کرد:

آیا گروه طا-لبان با آماده گی‌های قبلی، با استفاده از خلای آنی ایجادشده از خروج نیروهای خارجی، دست به کار شده قادربه تصرف کشور گردیدند؟

آیا مورال ضعیف نیروهای امنیتی سبب شد بدون مقاومت جغرافیای کشور را رها کنند؟؟

آیا خیانت و تسلیمی افسران چنین نتیجه را بارآورد؟

آیا زد و بندهای بزرگان ، چهره های سیاسی حزبی و قومی، سقوط‌های پیاپی و فروپاشی را سبب شد؟

آیا بیزاری مردم ازفساد گسترده و قانون گریزی دولت و گروه حاکم و به ستوه آمدن شان از کشتارهدفمند و متداوم از سوی مثلث امریکا – طا-لبان – حکومت افغان، باعث ترجیح پیوستن به طا-لبان گردید؟

در حالی که نقش بعضی از این فکتورها، بالخصوص بیزاری مردم از فساد و خودسری و زد وبندهای سران سیاسی را نمی توان نادیده گرفت، اما عقیده بر آنست که این حوادث که برای ما آنی و شگفت انگیز جلوه کرد، برای طراحان آن امر عادی و جزء همان پروژه ایست که در طول زمان بر آن کار صورت گرفته و از تاریخ توافقنامه دوحه میان امریکا و طا-لبان با فشار مضاعف بر مردم افغانستان، تحمیل شد.

از سویی؛ مذاکرات دوحه میان خلیلزاد و طا-لبان بدون اشتراک و دوراز نظر حکومت وقت افغانستان، خود هتک حرمت افغان‌ها و در تضاد با ادعای استقلال و حاکمیت آنها، در تعارض با توافقنامه امنیتی و تمام قوانین و موازین قبول شده بین المللی بود.

همچنین؛ فشارهایی که برای رهایی پنج هزار زندانی طا-لب و همچنان بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۹ ، تحمیل دوباره ی حکومت موازی برمردم افغانستان ، تهدید قطع کمک ها که حتا درعمل پیاده شد. چنانچه یک میلیارد دالر ازاین کمک‌ها برای افغانستان محتاج، منجمد گشت و کمک‌های نوینِ دیگر کشورها و سازمان‌ها نیز ناهموار گردید تنها بخشی از مواردی ست که نقش مخرب زلمی خلیلزاد را به عنوان نماینده ویژه ی پیشین آمریکا درامورصلح افغانستان تایید می کند.

شخصی که در عملیاتی شدن امور فوق نقش حیاتی را در ارائه تحلیل و گزارش برای تصمیم گیری به عهده داشته است و نوک پیکان اتهامات بیش ازهرجناح یا شخصی به خود وی و حامیانش بر میگردد.

در این شکی نیست که تمام اظهارات وی دردفاع از عمل‌کرد خود و حکومت اش در شرایط به وجود آمده برای مردم افغانستان ادامه‌ی روند شوم توافق دوحه است همانطورکه بازهم گفته است: “بذر ارزش‌هایی را که ما آنجا کاشتیم به مرور زمان به ثمر خواهند رسید.”  اما این روباه پیر، خود یکی از اصلی ترین عاملان وضعیت کنونی مردم افغانستان است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا