آخرین اخبارافغانستانپاکستانتحلیلترجمهسیاست

پایان روزهای «جهاد» با دالر و قربانی شدن پناهجویان

زمانی که این بدبختان از مرز تورخم عبور کنند، جهنم در انتظارشان است. تعداد زیادی هرگز سرزمین قحطی زده‌ای را که ادعا می‌شود به آن تعلق دارند، ندیده‌اند، تعداد بسیار اندکی در مورد آن معلومات دارند. صدها هزار نفر در خاک پاکستان به دنیا آمدند اما هرگز نتوانستند اسنادی به دست آورند

در حال حاضر بیش از ١ میلیون و ٧٠٠ هزار پناهنده مسلمان – دو برابر شمار فلسطینی‌هایی که در سال ١٩٤٨ توسط اسراییل صهیونیزم بیرون رانده شده بودند – مانند گله گاو، از جمهوری اسلامی پاکستان اخراج می‌شوند. یک دولت موقت مطیع می‌خواهد که تمام افغانستانی‌های بدون مدرک از کشور خارج شوند.

با برداشتن یک گام فراتر، وزیر اطلاعات بلوچستان در اوایل این هفته اعلام کرد که در راستای تصمیم ایالت، حتی افغانستانی‌هایی که مدارک قانونی دارند نیز اخراج خواهند شد. این‌که چه کسی دولت را اداره می‌کند مشخص است.

زمانی که این بدبختان از مرز تورخم عبور کنند، جهنم در انتظارشان است. تعداد زیادی هرگز سرزمین قحطی زده‌ای را که ادعا می‌شود به آن تعلق دارند، ندیده‌اند، تعداد بسیار اندکی در مورد آن معلومات دارند. صدها هزار نفر در خاک پاکستان به دنیا آمدند اما هرگز نتوانستند اسنادی به دست آورند.

مقامات پاکستانی فقط ٣٠ روز کوتاه مهلت دادند تا اموالی را که در طول عمر به دست آورده بودند، بفروشند، حکم دادند که فقط ٥٠ هزار روپیه برای هر خانواده می‌تواند به صورت نقدی حمل شود، و اخراج کنندگان از بردن دام‌های شان منع شدند. چه کسی می‌تواند بی‌عاطفه‌تر باشد؟ صهیونیست‌ها؟

داستان از دست دادن و آوارگی به اینجا ختم نمی‌شود. پس از تحمل اخاذی توسط مرزبانان پاکستانی، آن‌ها وارد کشوری خواهند شد که توسط شبه‌نظامیان بدوی، قاتل و زن‌ستیز اداره می‌شود که از همه اشکال مدرنیته به جز تفنگ‌های شان متنفر است. هیچ دختری نمی‌تواند به مکتب برود، هیچ زنی نمی‌تواند کار کند، موسیقی و هنر ممنوع است، قطع عضو بدن و سنگسار دوباره رواج یافته است.

در سال ١٩٩٦، پاکستان اولین کشوری بود که طا-لبان را به عنوان حکومت قانونی افغانستان به رسمیت شناخت. آن‌ها مرتکب جنایات وحشتناکی شدند، اما دافرهای بلندپایه پاکستان – به قول معروف اسما جهانگیر تکرار نشدنی – به دقت وحشی‌گری آن‌ها را توضیح دادند. برای چندین دهه پاکستان قهرمان اصلی طا-لبان و بلندگو برای جهان باقی ماند.

شکست دکترین عمق استراتژیک پاکستان دلیل قربانی شدن پناهجویان افغانستان است.

زمانی که دولت اشرف غنی در سال ۲۰۲۱ سقوط کرد، شادی در اطراف حاکم بود. جنرال فیض حمید، رییس وقت آی‌ اس آی، در مقابل دوربین‌های تلویزیونی در کابل ظاهر شد; گویی پیروزی شخصی خود را جشن می‌گرفت، در حالی که عمران خان نخست‌وزیر وقت، اعلام کرد که افغانستانی‌ها «زنجیر برده‌داری را شکسته‌اند».

از آن زمان همه چیز به طور چشم‌گیری تغییر کرده است و ما دقیقا می‌دانیم که چرا. پس از پیروزی، نیروی تعصب کاهش نمی‌یابد – رشد می‌کند. تحریک طا-لبان پاکستان با حمایت دولت کابل، اکنون تقریباً هر روز به طور وحشیانه به ارتش و پولیس پاکستان حمله می‌کند.

حاکمان نگران پاکستان سعی کردند حاکمان افغانستان را متقاعد کنند که این اقدامات تروریستی را محکوم کنند اما با دیوار آهنین روبرو شدند. چرا انتظار دیگری داشت؟ هر دو تحریک طا-لبان پاکستان و طا-لبان افغانستان دارای طرز فکر و اهداف یکسانی هستند.

اگرچه بسیاری از افغانستانی‌ها پس از پیروزی طا-لبان در سال ٢٠٢١ به پاکستان گریختند، اما اکنون به دروغ متهم می‌شوند که پایگاهی برای تروریست‌های تحریک طا-لبان پاکستان فراهم کرده‌اند. در واقع تحریک طا-لبان پاکستان در سوات زیر نظر نیروهای امنیتی ما متولد شد. اگر اراده‌ای وجود داشت، مولانا فضل الله – ملقب به رادیو ملا – می‌توانست فوراً در سال‌های ٢٠٠٦-٢٠٠٧ خنثی شود.

برای سرپوش گذاشتن بر بی‌کفایتی و همدستی گذشته تشکیلات، پناهندگان بدبخت اکنون قربانی می‌شوند. آن‌ها قربانیان سیاست خارجی نابسامان پاکستان و تعقیب توهم‌آمیز آن برای عمق استراتژیک هستند. روزهایی که «جهاد» با سوخت دالر به پایان می‌رسد، این مردم بی‌پول دیگر به عنوان مفید نیستند. البته افغانستانی‌های ثروتمند ممکن است بمانند.

اگر پاکستان در مورد نابودی تروریزم ایدئولوژیک تحریک طا-لبان پاکستان جدی بود، به دنبال مکان‌هایی می‌گشت که دعوت به «جهاد» بلند و شدید باشد.

در سراسر جهان اسلام، ملا توسط دولت رام شده است. با این حال، احتمال کمی وجود دارد که مدرس‌های پاکستانی که خشونت را تبلیغ می‌کنند، مورد بررسی قرار گیرند. مولانا عبدالعزیز رهبر قیام لعل مسجد که بیش از ٢٠٠ کشته برجای گذاشت، از تحریک طا-لبان پاکستان حمایت می‌کند اما با اسکورت مردان مسلح در اطراف اسلام‌آباد می‌چرخد.

کسانی که دستور اخراج‌های ناگهانی را صادر کردند، ادعا می‌کنند که از مرزهای ایدیولوژیک پاکستان دفاع می‌کنند. اما ناآگاهانه آن‌ها در حال تهی کردن مقدمات اسلامی هستند که پاکستان بر اساس آن بنا شده است.

برای درک این موضوع، اجازه دهید به اواسط دهه ١٩٤٠ بازگردیم، زمانی که کنگره ملی سکولار هند NWFP در قدرت بود و دکتر خان صاحب، برادر باچا خان وزیر ارشد بود. لیگ مسلمانان سراسر هند در حال افزایش بود، اما همچنان عقب مانده بود.

آقای جناح برای جذب پشتون‌ها و مقابله با محبوبیت برادران خان، اصرار داشت که وحدت اسلامی باید بر قومیت غلبه کند. همان‌طور که در اسناد جناح ثبت شده است، در ٢٩ جون ١٩٤٧، او اعلام کرد: «من می‌خواهم مسلمانان مرزی بفهمند که آن‌ها ابتدا مسلمان هستند و پس از آن پتان».

با توجه به این‌که خانواده‌های پشتون نزدیک به هم در دو طرف خط دیورند زندگی می‌کنند – ساختار بریتانیایی که برای مرزبندی بریتانیا از حوزه‌های نفوذ روسیه طراحی شده است – جناح هرگز پیشنهاد نکرد که از عبور آزادانه پشتون‌ها جلوگیری شود.

چگونه یک مسلمان از اوتار پرادش می‌تواند پاکستانی شود اما مسلمان دیگری که درست در آن سوی خطی که خودسرانه ترسیم شده زندگی نمی‌تواند؟ هیچ معنی نداشت. به این ترتیب, جناح بر پشتون‌ها پیروز شد.

مسئله پناهندگان افغانستان به وضوح تضادهای ذاتی را در داخل کشوری که بر اساس هویت مذهبی ایجاد شده است، آشکار می‌کند. با این حال، به نظر من، پاکستان نمی‌تواند و نباید اجازه دهد که هر مسلمانی از هر کجا به این کشور مهاجرت کند. در حالی که اخراج دسته‌جمعی دستور داده شده توسط دولت اشتباه است و به طور گسترده محکوم شده است، خواسته‌های اکثریت باید در نظر گرفته شود.

برای مثال، می‌دانیم که تنش‌هایی در بخش داخلی سند میان جمعیت بومی سندی و افغانستانی‌های تازه وارد وجود دارد، که این افراد از نظر اجتماعی محافظه‌کار هستند، اما آماده کار سخت‌تر هستند. چنین تنش‌هایی مهاجران پاکستانی را در اروپا به ذهن متبادر می‌کند که فرهنگ محافظه‌کارانه خود را به همراه انبوهی از مشکلات دیگر، به ویژه جنایت، دارند.

با این حال، اخراج دسته‌جمعی پاکستانی‌ها از اروپا مشابه آنچه پاکستان با افغانستانی‌ها انجام می‌دهد، اشتباه و غیراخلاقی خواهد بود. مهاجرت به آن سوی مرزها اکنون یک ویژگی جهانی بشر است که هیچ مطلق و هیچ پاسخ روشنی برای آن وجود ندارد. مرزهای باز هنوز رویایی دور برای بشریت است. در حال حاضر مدیریت حساس و علمی لازم است. اروپا فقط در نیمه راه منحنی یادگیری است.

با افغانستانی‌ها در پاکستان باید مطابق هنجارهای جهانی که به حقوق و کرامت بشر احترام می‌گذارد، برخورد شود. حداقل، کسانی که در پاکستان متولد شده اند باید شهروند پاکستانی با حقوقی برابر با بقیه اعلام شوند.

برای این، فرآیند مستندسازی باید ساده شود. دختران و زنان نباید مجبور شوند که از دست حاکمان زن‌ستیز رنج ببرند. به افراد در معرض خطر باید پناهندگی داده شود، نه اخراج. هیچ چیز کم‌تر از این قابل قبول نیست.

نویسنده

پرویز هودب‌هوی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا