آخرین اخبارادبیاتافغانستانتبصرهفرهنگ و هنر

هر که نشناسد خود از دیگر مرا کافرتر است؛ در باب یک گفتمان فرهنگی!

به نظر شاعر، فارسی ستیزی که در افغانستان جریان دارد و لوحه‌ها و نوشته‌ها و نامه نگاری فارسی در آن آنجا تقریباً ممنوع شده، بخشی از یک توطئه امنیتی جهانی است. توطئه‌ای که با محو زبان فارسی در هند شروع شد و بعد در آسیای میانه از جمله ترکمنستان و ازبکستان ادامه یافت و سرانجام با تاسیس دولت‌های مدرن در ترکیه و قفقاز آخرین میخ این توطئه بر پیکر فرهنگ فارسی کوبیده شد، شاعر از گسترش این بازی در افغانستان ابراز نگرانی می‌کند و برای ایستادگی در مقابل آن، تنها راه را بازگشت به اصول معرفتی فرهنگ فارسی و تلفیق آن با فرهنگ عرفانی دینی می‌داند

این بخشی از شعر نجیب بارور، در شب شعر سالانه رهبر جمهوری اسلامی بود، شعری که مانیفیست شاعر و همفکران او محسوب می‌شود. شعر با داستان خیبر که قصه جنگ یهودی‌ها و مسلمان‌هاست شروع می‌شود جنگی که در ابتدای تاریخ اسلام با پیروزی داستانی مسلمان‌ها تمام شد و در طول ۱۴۰۰ سال گذشته همواره حماسه‌ها و داستان‌های این جنگ در منظومه‌های مختلف در میان مسلمانان به خصوص در فرهنگ ایرانی تکرار شده است. این جنگ را نشانه‌ای از تقابل تاریخی دو تمدن می‌دانند، لازم به گفتن نیست که خیلی‌ها تقابل تهران و اورشلیم را ادامه همین سریال و بخشی از  یک تقابل تاریخی می‌شمارند. در ادامه شعر، شاعر به داستان کربلا با استفاده از تلمیح ارجاع می‌دهد داستانی که مثل قصه هولوکاست نماد همیشگی در سرزمین‌های ایران فرهنگی برای انگیزه گرفتن، برانگیختن و شور و مقاومت بوده است، هر دوی این داستان‌ها بیش از آنکه عربی باشند تبدیل به اساطیر ایرانی شده‌اند برای همین شاعر به رستم و به آرش کمانگیر و بالآخره به کاوه آهنگر ارجاع می‌دهد. شاعر این دو گفتمان اسطوره‌ای را با هم تلفیق می‌کند و از دل آن داعیه‌ای فرهنگی معرفی می‌کند البته این تلفیق پیش از این هم بارها انجام شده‌ اما شاعر از آن هم فراتر می‌رود و مزگت زرتشتی را با مسجد مسلمانی یکی می‌داند و دلیلی بر تفکر توحیدی در فرهنگ ایرانی.

برای همین شنونده را به شناختن خود دعوت می‌کند و کسی که وابسته به دیگری شده و خود را از یاد برده به نظر او کافر است. با چنین تفسیری از شعر می‌توان به مقدمه او در شعرخوانی‌اش نیز پی برد. او رهبر جمهوری اسلامی را رهبر همه فارسی زبانان و هندوکش را آخرین نقطه ایران می‌داند که البته برای این دعوی نیز ما به ازای تاریخی فراوانی وجود دارد و در حدود العالم به طور مثال کوه‌های هندوکش به عنوان مرز ایران و هند شناخته شده است، اما ظاهراً قصد او بیش از جغرافیا به مبانی فرهنگی برمی‌گردد. به نظر شاعر، فارسی ستیزی که در افغانستان جریان دارد و لوحه‌ها و نوشته‌ها و نامه نگاری فارسی در آن آنجا تقریباً ممنوع شده، بخشی از یک توطئه امنیتی جهانی است. توطئه‌ای که با محو زبان فارسی در هند شروع شد و بعد در آسیای میانه از جمله ترکمنستان و ازبکستان ادامه یافت و سرانجام با تاسیس دولت‌های مدرن در ترکیه و قفقاز آخرین میخ این توطئه بر پیکر فرهنگ فارسی کوبیده شد، شاعر از گسترش این بازی در افغانستان ابراز نگرانی می‌کند و برای ایستادگی در مقابل آن، تنها راه را بازگشت به اصول معرفتی فرهنگ فارسی و تلفیق آن با فرهنگ عرفانی دینی می‌داند. برای این است که رستم در کنار علی و کاوه در کنار حسین قرار می‌گیرد و قدرت نظامی ایران که رهبر جمهوری اسلامی سردمدار آن است به عنوان تنها پناه برای فارسی زبانان قلمداد می‌شود. او در این منظومه فکری از اتحاد و یگانگی کشورهای فارسی زبان به عنوان کشوری واحد در معنا سخن می‌گوید. اندیشه‌ای که به ناحق نخبگان پشتو زبان را خشمگین کرده است چرا که در این منظومه فکری پشتون‌ها و بلوچ‌ها و کردها و حتی ترک زبان‌ها، فرهنگ فارسی‌اند و در مقیاس کوچک‌تر، پاسخی است به دعوای لر و بر خواهان، اگرپشتون‌های دو طرف مرز می‌توانند یکی باشند، چرا فارسی زبان‌ها نتوانند، در حالی که اتحاد فارسی زبان ها، ضرری به پشتون و ترک و بلوچ ندارد و برعکس یکی شدن لر و بر، به معنای حذف حافظه فرهنگی زادگاه این فرهنگ است. برای این، نجیب بارور برای شجاعتی که به خرج داده، قابل ستایش است و بی شک، تابو شکنی او راهی تازه و گفتمانی تازه را باز می‌کند که بعد ازین، بیشتر از آن، خواهیم شنید.

نویسنده

محمد خراسانی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا