آخرین اخبارتحلیل

محرم در ادبیات پارسی

قیام عاشورا موضوعی است که شعر، با گفتن از آن می‌تواند این ادغام را در شعر پیاده کند؛ زیرا در واقعه عاشورا تنها بحث ظالم و مظلوم نیست، بلکه‌ بحث آزادی، عشق، دردها و رنج‌ها و ایستادگی؛ نه تنها یک مرد که گروهی از انسان‌ها از زنان گرفته تا کودکان است…



به وجود آمدن ادبیات در هر سرزمینی با در نظرداشت به بافت اجتماعی و ساختاری افكار، باورها و گرایش‌های آن قوم و زبان گویای هنر و اندیشه آن سرزمین مطرح است و بستری‌ست برای ماندگارسازی گونه‌ای از دغدغه‌های بشر كه شایسته ماندگاری و حضور دایم در ذهن جامعه را دارند. در میان شکل‌های زیادی که ادبیات به خود گرفته است، شعر ماندگارترین حضور ادبی را در بطن و ذهن مردم هر كشوری داشته است. این حضور متداوم شعر در ذهن مردم بیان‌گر بارزی است از حضور بی‌واسطه و متداوم ادبیات در درون‌مایه‌ها و ساختار زندگی فردی- اجتماعی افراد یك عصر و جامعه. در گذشته بسیاری از حوادث را با گلوی شعر به صدا در می‌آوردند، امروزه نیز در سخنرانی‌های بزرگان و سیاسیون و حتی در میان مردم کوچه و بازار، شعر را جانشین كلام خویش می‌سازند؛ و با خواندن شعری حرف خود را بیان می‌کنند و این خود نشان‌دهنده آن است که شعر تا چه اندازه در بافت زندگی اجتماعی و فردی دخیل بوده است. همچنان باید در نظر داشت که قلمرو ادبیات و به خصوص در شعر؛ هر ملت با در نظر گرفتن ظرف بومی خود و استفاده از واژه‌های زبانی خویش و قوه زیبایی‌شناسی و تخیل برخاسته از درون‌مایه‌های سنتی و عرفی – اجتماعی خود و جهان‌شناسی خاص خود، این الگو را ملی و بومی می‌سازد و آن را درونی می‌کند.
البته قابل ذکر است که پیوندهای چون: نژاد مشترک، زبان مشترک، دین مشترک و یا اتفاق‌های تاریخی می‌تواند تاثیرگذار بر ادبیاتی مشترک بین چند ملت باشد و پیوندی ایجاد کند که بافت‌های آن میان ملت‌های دیگر نیز به وجود بیاید. برای نمونه می‌توان به داستان لیلی و مجنون اشاره کرد که با وجود، داشتن اصالت عربی وارد ادبیات پارسی شده است و شاعران پارسی زبان بسیاری به آن پرداختند و نظامی آن را به اوج زیبایی و دل‌نشینی رساند. با در نظرداشت این مقدمه حالا می‌توان به چرایی حضور «قیام عاشورا» در ادبیات پارسی پی‌برد. در ادبیات پارسی قیام عاشورا جایگاه ویژه‌ای دارد و سبکی را به نام «مراثی» خلق کرده است. شعر نیمی از هویت خویش را مدیون دغدغه‌های تاریخی و اجتماعی است که اتفاق افتاده. شعر با پرداختن به این واقعه‌ها، با نگرشی دیگر به گسترش مرزهای خویش را اضافه می‌کند و شاعر دید خویش را برمبنای همان واقعه بیان می‌کند. به عنوان نمونه می‌توان به فردوسی اشاره کرد که با مضمون قرار دادن خود تاریخ، بزرگ‌ترین اثر خود یعنی شهنامه را خلق کرد. وجود یک پدیده چه واقعه تاریخی یا هرچیز دیگر که مردم با آن آشنایی داشته باشند و این واقعه دارای ارزش فکری باشد، حرکت و روشنگری بیافریند، برای ادبیات کار را آسان‌تر می‌کند و ادبیات با دوباره طرح کردن آن، به آن واقعه جان تازه‌ای می‌دهد و در عین‌حال به بزرگی ماهیت خویش اضافه ‌می‌کند. عاشورا یکی از آن واقعه‌هاست که دغدغه و فکری دیگر را وارد ادبیات کرده است. یکی از نقدهای که همواره بر ادبیات وجود دارد یک‌بُعدی شدن آن است. یعنی تنها بُعد جنگ یا عشق یا عرفان یا… اما آنچه در انسان هست ادغام یافته‌ی همه این حس‌ها است. قیام عاشورا موضوعی است که شعر، با گفتن از آن می‌تواند این ادغام را در شعر پیاده کند؛ زیرا در واقعه عاشورا تنها بحث ظالم و مظلوم نیست، بلکه‌ بحث آزادی، عشق، دردها و رنج‌ها و ایستادگی؛ نه تنها یک مرد که گروهی از انسان‌ها از زنان گرفته تا کودکان است.
شروع حماسه‌سرایی عاشورایی
از سه قرن اولیه شعر فارسی، شعری را كه به صراحت درباره قیام عاشورا و شخص امام حسین باشد، نمی‌توانیم استخراج كنیم. به این دلیل كه شاعران به‌خاطر وجود حكومت‌های ظالم و عموما دشمن حرکت عاشورایی، بیشتر از ترس جان در حالت تقیه بودند. تا اوایل سده چهارم حتی اجازه عزاداری عمومی برای عزاداران حادثه عاشورا داده نمی‌شد. به همین دلیل از پیشینه شعر عاشورایی در سه سده آغازین هجری نمی‌تـوان مـطـلبـی ارایه كـرد. ولی بـا روی‌كـار آمـدن سـلسـله آل بـویـه خـصـوصـاً ایام حكمرانی معزّالدّوله احمد بن بویه ۳۲۰ ـ ۳۵۶ بر عراق و خـوزسـتـان و فارس و كرمان، ادبیات عـاشـورا از نـیـمـه دوم سـده چـهارم به تدریج فصل ممتازی از تاریخ ادبیات را به خود اختصاص داد. بـراسـاس مدارك تاریخی، معزّالدّوله دیلمی فرمان داد تا برای اولین بار در روز عاشورای سال ۳۵۲ ه‍. ق مراسم عزاداری حسینی به صورت آشـكـار و عزاداری عمومی و فراگیر در ایالات تحت سیطره او انجام پذیرد و پس از چند سال سوگواری و جریان این عزاداری‌ها از زمـان سـلجـوقـیـان ۷۰۰ ـ ۴۲۹ و پس از این زمان سنت تقیه از میان شاعران برداشته می‌شود و شاعران پس از آن می‌توانند بدون تقیه و ترس از كربلا در اشعارشان بگویند و بسرایند. کسایی مروزی اولین شاعری‌ست که از محرم می‌سراید:

… سرخ و سیه شقایق هم ضد و هم موافق
چون مومن و منافق پنهان و آشکارا
دست از جهان بشویم، عز شرف نجویم
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا…
و همین‌طور با روی كار آمدن آل بویه و برداشتن تقیه، شاعران كوشیدند تا این خلاء را در اشعار خویش جبران كنند. از همین‌رو سرودن درباره كربلا به طور رسمی، گونه‌ای از مراثی شاعران قرون بعدی شعر فارسی، تبدیل شد و ما در قرون ۶ – ۷ – ۸ كه عصر و قرون طلایی ادبیات فارسی است، شاهد نمونه‌های بسیار ارزنده و والایی در زمینه مرثیه شهادت امام حسین و شعر عاشورایی هستیم، تا جایی كه در زمان محتشم حوالی قرن ده هجری شمسی، محتشم كاشانی آن را به تمامی به اوج خود می‌رساند و تا امروز همچنان تركیب بند «باز این چه شورش است» محتشم بر بلندای ادبیات عاشورایی می‌درخشد و استوار ایستاده است و تا امروز ادبیات عاشورایی جزوی از ادبیات پرشور پارسی شده است.
خبرگزاری دید- مهدی سرباز

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا