آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

مسئولیت امریکا اکنون در قبال مردم افغانستان چیست

دولت ایالات متحده باید با همه کشورهای منطقه، به‌ویژه همسایگان افغانستان، به‌رغم اختلافات دوجانبه همکاری کند و استراتژی پایداری را طراحی کند که شامل برنامه توان‌بخشی قابل اجرا برای پناهندگان و بازسازی موسسات باشد

در ماه اگست، نشنل اینترست به مناسبت یک‌سالگی خروج ایالات متحده از افغانستان و تسلط طا-لبان بر کابل، سمپوزیمی را در مورد افغانستان ترتیب داد. ما از بسیاری کارشناسان این سوال را پرسیدیم: «دولت بایدن چگونه باید به افغانستان و حکومت طا-لبان نزدیک شود؟» مقاله زیر یکی از پاسخ‌های آن‌هاست:
تاریخ ۱۵ اگست ۲۰۲۱ را به‌عنوان روزی که طا-لبان در افغانستان به قدرت رسیدند و این‌که گفت‌وگوها و بحث‌های بین‌المللی در مورد آینده این کشور را بار دیگر برانگیخت، به یاد خواهد آورد. صحنه‌های هرج و مرج در میدان‌هوایی بین‌المللی کابل و اطراف آن، با افزایش جمعیت به گونه غیرقابل کنترول، نشان‌دهنده عدم اطمینان و وحشتی بود که مردم افغانستان احساس می‌کردند. ریيس جمهور اشرف غنی، به‌رغم اطمينان دادن، با فرار غيرمعمولش وحشت را تشديد كرد.
افغانستان ده‌ها سال است که با خشکسالی و فقر شدید دست و پنجه نرم می‌کند. این کشور در آستانه فاجعه انسانی قرار دارد و تقریباً ۹۰ درصد مردم با ناامنی غذایی حاد روبرو هستند. فعالیت‌های اقتصادی در افغانستان کاهش یافت و به گفته سازمان ملل متحد، از زمان تسلط طا-لبان، ۵۰۰ هزار شغل از بین رفته است. علاوه بر این، اندک دستاوردهای دو دهه اخیر به عقب رانده شد. برای مثال، دختران اجازه ندارند آموزش در مکتب را از سر بگیرند. در این میان، یک سال پس از تسلط، طا-لبان قدرت خود را تحکیم نکرده و مانع عملکرد نهادهای کشور شده است. محدودیت‌های خدمات بانکی همراه با تحریم‌ها، مسایل را پیچیده‌تر کرده است.
همین بس که خستگی جنگ تقریباً کشور را فلج کرده است.
مکمل همه اینها موضوع داغ به رسمیت شناختن طا-لبان است. در حالی که دولت‌ها فعالانه با این گروه تعامل دارند و آن را به عنوان حاکم فعلی در نظر می‌گیرند، اما هنوز هیچ کشوری برای به رسمیت شناختن رسمی حکومت طا-لبان وارد عمل نشده است.
با توجه به نقش ایالات متحده در همه این موارد، یکی از عواملی که می‌توان آن را به عنوان لغزش از جانب واشنگتن در نظر گرفت، عدم وضاحت و صحت در مورد اهداف و پایان بازی در قبال افغانستان است. کابل اغلب با اولویت‌های فرعی سیاست خارجی ایالات متحده در نظر گرفته شده است. این اولویت‌ها را می‌توان از الگوهای عدم تعامل ایالات متحده (دهه ۱۹۹۰) و تعامل مجدد با منطقه بر شمرد. ثانیاً، دولت‌های ایالات متحده بارها روشن کرده‌اند که هرگونه تلاش برای ملت‌سازی در افغانستان به نفع واشنگتن نخواهد بود. از اینرو، در حالی که روسای جمهور جورج دبلیو بوش و باراک اوباما ترجیح دادند حضور نظامی خود را در افغانستان حفظ کنند، دو دولت بعدی حتی این امر را نامطلوب تلقی کردند. بنابراین، همیشه ایالات متحده در مورد افغانستان استراتژی مبهمی داشته است. این باید تغییر کند.
علاوه بر این، مقامات ایالات متحده باید گزینه‌هایی را برای کاهش درد و رنج مردم افغانستان ارزیابی و شناسایی کنند. دارایی‌های بانک مرکزی افغانستان باید با این اطمینان آزاد شود که این دارایی‌ها برای کمک به کاهش درد و رنج مردم عادی افغانستان و همچنین کمک به از سرگیری فعالیت‌های اقتصادی در این کشور استفاده خواهد شد. ناتوانی در انجام این اقدام افغان‌های عادی را با عواقب جنایاتی که مرتکب نشده‌اند، مجازات می‌کند.
در حالی که منافع خاص هر یک از همسایگان افغانستان متفاوت است، هجوم پیش‌بینی شده پناهجویان نگرانی واقعی بوده و هنوز هم هست. خطر شورش و تروریزم نیز به آن اضافه شده است. دولت ایالات متحده باید با همه کشورهای منطقه، به‌ویژه همسایگان افغانستان، به‌رغم اختلافات دوجانبه همکاری کند و استراتژی پایداری را طراحی کند که شامل برنامه توان‌بخشی قابل اجرا برای پناهندگان و بازسازی موسسات باشد.
ذکر این نکته حایز اهمیت است که حتی قبل از تسلط طا-لبان، فقدان هماهنگی بین ایالات متحده و سایر سازمان‌های کمک‌رسان، مانع اصلی ساختار منظم و منسجم و یک‌پارچه بود. اگر قرار است کمک و روند توانبخشی وجود داشته باشد، این مشکل نباید تکرار شود.
ایالات متحده در قبال مردم افغانستان مسئولیت اخلاقی دارد. باید از درس‌های اشتباهات گذشته برای آینده‌ای بهتر و قابل دوام استفاده کرد؛ طوری که برای همه نتیجه برد-برد داشته باشد.

نویسنده

ارهما صدیقی

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا